مقدمه:
در این پست قصد دارم دو نمونه از تخلفهای صحابه نسبت به امر رسول الله در روز صلح حدیبیه را بررسی کنم
الف: جناب عمر بن خطاب و تخلف از امر رسول الله
طبق کلام خود جناب عمر بن خطاب در روز صلح حدیبیه به نبوت حضرت رسول شک کرده است
در کتب اهل سنت از زبان جناب عمر چنین آمده است:
والله ما شککت منذ اسلمت الا یومئذ (روز صلح حدیبیه)
(در این متن صراحتا جناب عمر به شک در نبوت اعتراف می نمایند)
المصنف عبدالرزاق ج5 ص 339- منشورات المجلس العلمی
صحیح ابن حبان ج 11 ص224- موسسه الرساله
المعجم الکبیر ج 20 ص 14- مکتبه ابن تیمیه
الدر المنثور ج6 ص77- دارالمعرفه
تاریخ مدینه دمشق ج 57 ص 229- دارالفکر
اهل سنت برای توجیه این شک چنین می گویند:
شک به نتیجه داشته است عمر بن خطاب
(اگر عمر گفته باشد که من شک کردم شک در این بوده است که آیا این حکم خداست یا حکم شخصی پیامبر چون ظاهر حکم بر ضرر مسلمانان بوده است.)
در کتب مختلف اهل سنت در مورد صلح حدیبیه چنین نوشته شده :
(فانطلق عمر فلم یصبر متغیظا)
*صحیح مسلم ج5 ص175- دارالفکر
مجمع الزوائد ج3 ص237- دارالکتب العلمیه
دلائل النبوه ج3 ص1132- دارالعصامه*
حال به واکاوی معنی (متغیظا) می پردازیم:
واژه غیظ به معنای خشمناک شدن و تغیظ به معنای اظهار خشم می باشد که گاهی همراه صوتی می باشد.باید توجه داشته باشید که جناب عمر بن خطاب با فرمایش پیامبر قانع نگشتو صبر و تحمل ننمود و ........
مگر قران کریم نفرموده است: (ما ینطق عن الهوی)
و یا (لا ترفع اصواتکم فوق صوت النبی)
آیا باز هم با این تعاریف می توانیم بگوییم جناب عمر بن خطاب شک نکردند؟
بر فرض اینکه شک هم نباشد. به فرموده شما آیا ایشان کلام قران را نقض ننموده اند؟
و آیا این نقض گناهی بزرگ نمی باشد؟
چرا شما این را به عنوان یک اشکال به جناب عمر نمیدانید؟ بلکه افتخار عمر میدانید؟
ب: صحابه و تخلف از امر رسول الله
هنگامی که روز صلح حدیبیه ماجرای نوشتن صلح نامه پایان یافت پیامبر به اصحاب خود فرمودند: بلند شوید و قربانی کنید. سپس سر بتراشید. راوی می گوید به خدا قسم هیچ کس بلند نشد.
فلما فرغ من قضية الكتاب قال صلى الله عليه وآله وسلم لأصحابه : قوموا فانحروا ثم احلقوا ، فوالله ما قام منهم أحد حتى قال ذلك ثلاث مرات ، فلما لم يقم منهم أحد
نيل الأوطار - الشوكاني - ج 8 - ص 187- دار الجيل
مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 4 - ص 331- دار صادر
صحيح البخاري - البخاري - ج 3 - ص 182- دارالفکر
السنن الكبرى - البيهقي - ج 5 - ص 215- دارالفکر
عمدة القاري - العيني - ج 14 - ص 5- دار إحياء التراث العربي
المصنف - عبد الرزاق الصنعاني - ج 5 - ص 340- منشورات المجلس العلمي
مسند ابن راهويه - إسحاق بن راهويه - ج 4 - ص 14- مكتبة الإيمان
المعجم الكبير - الطبراني - ج 20 - ص 14- دار إحياء التراث العربي
إرواء الغليل - محمد ناصر الألباني - ج 1 - ص 58- المكتب الإسلامي
جامع البيان - إبن جرير الطبري - ج 2 - ص 304- دار الفكر
جامع البيان - إبن جرير الطبري - ج 26 - ص 130- دار الفكر
تفسير الثعلبي - الثعلبي - ج 9 - ص 60- دار إحياء التراث العربي
تفسير البغوي - البغوي - ج 1 - ص 169- دارالمعرفه
تفسير البغوي - البغوي - ج 4 - ص 202- دارالمعرفه
تفسير ابن كثير - ابن كثير - ج 4 - ص 213- دارالمعرفه
الاحكام - ابن حزم - ج 4 - ص 423- مطبعة العاصمة
تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 57 - ص 229- دارالفکر
تاريخ الطبري - الطبري - ج 2 - ص 283- مؤسسة الأعلمي للمطبوعات
تاريخ الإسلام - الذهبي - ج 2 - ص 372- دار الكتاب العربي
البداية والنهاية - ابن كثير - ج 4 - ص 200- دار إحياء التراث العربي
إمتاع الأسماع - المقريزي - ج 9 - ص 13- دار الكتب العلمية
إمتاع الأسماع - المقريزي - ج 14 - ص 523- دار الكتب العلمية
السيرة النبوية - ابن كثير - ج 3 - ص 335- دار المعرفة
السيرة الحلبية - الحلبي - ج 2 - ص 713- دار المعرفة
در انتها:
دوستان و مخاطبین عزیز به نظر شما آیا بازهم می توان گفت صحابه کسانی بودند که تا پیامبر یه مطلبی رو می فرمود سمعا و طاعتا قبول میکردند همشون؟
نظر شما چیه؟
نظرات شما عزیزان: